رها شده ام از هرچه دلتنگیست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

خدایا....

جمعه, ۱۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۳ ب.ظ

خدایا 

راضیم به رضایت ....

هرچه تو بخواهی همان میشود ...

من میدانم ....

هرچه صلاح توست سر راهم قرار بده...

خدا....

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۴ ب.ظ

خدایا 

حکمت این روزهایم را نمیفهمم 

با من چه میکنی؟؟

منکه همه تلاشم را میکنم پس چرا دوسال است که نمیشود ؟؟؟؟

خدایا دو سال شده؛ با دل من چه میکنی؟؟؟

چرا روزنه امیدش را روز به روز کوچکتر میکنی؟؟؟؟

خدایا میشود حکمت این روزهارا نشانم بدی؟؟؟من خسته شدم باور کن ....

فراموش شده...

جمعه, ۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۲ ب.ظ

در حجم زمان گم شده ام 

اما نه ، انگار فراموش شده ام 

دلم به این امید است که خدایی دارم 

تنها نیستم و یاری دارم 

حقا که دلم سر به راه است ، ولی 

این دل به امید خبری از یار است  

ای یار تو کامل کن این مصرع گم شده را 

اما ای یار تو پیدا کن من گم شده را 

حداقل تو بگو گم نشدم 

تو یادم هستی و فراموش نشدم 

بابا...

شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۵۱ ب.ظ

دلت که هوای بابا را بکند ، دیگر نه کربلا میخواهی و نه عاشورا ....

فقط چشمانت خرابه شام میبیند و دختری که ، بابا را آرام ناز میکرد ....

مربی گرام ....

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۰۶ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • حلما

میترسم....

يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۰۰ ب.ظ

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم 

از آن روزی که اربابم شود بیمار میترسم 

رها کن صحبت یعقوب و دوری غم فرزند 

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم 

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن 

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم !!!

چند کلمه حرف دل ....

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۸ ب.ظ

گاهی اوقات انقدر دلت سنگین میشود که دیگر نفس هم نمیتوانی بکشی ....

هیچ چیزی نمیتواند بار این سنگینی را از دلت بردارد. گاه نمیدانی از چه راهی حتی میشود از این سنگینی کاست ...

گاهی حرف میزنی ،گریه میکنی،داد و فریاد میکنی و گاهی هم سکوت؛ اما هیچ کدام از اینها سنگینی دلت را کم نمیکند....

دلم انقدر گرفته و حتی شکسته که دیگر توان ساخت دوباره اش را ندارم..... نه ندارم ، این بار دیگر نمیتوانم... دیگر بریده ام ...صبر هم ندارم.....

دیگر از همه چیز دست میکشم حتی از خودم ، چشمم را به روی همه چیز میبندم حتی خودم ،وفا را در حق همه تمام میکنم حتی خودم ....دیگر کسی را دوست نخواهم داشت حتی خودم !!!!!!!

سکوت میکنم 

سکوت

حرف دلم...

چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۷ ب.ظ

میخوام این پست رو از خودم بنویسم اما اینکه چی بنویسم برام شده یه مسئله ...

چشم جسم یا دل؟؟؟

سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۴۴ ب.ظ

دانشجویی به استادش گفت:

استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم ان را عبادت نمی کنم.

استاد به انتهای کلاس رفت و به ان دانشجو گفت : ایا مرا می بینی؟

دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید !

حرم دل...

دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۱۰ ب.ظ

دلت را خانه ما کن ، مصفا کردنش بامن

به ما درد دل افشا کن، مداوا کردنش بامن

 
اگر گم کرده ای ای دل، کلید استجابت را

بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من

 
بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش

بیاور قطره ای اخلاص،دریا کردنش با من

 
اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مکن،بازآ

در این خانه دق الباب کن، واکردنش با من

 
به من گو حاجت خودرا، اجابت می کنم انی

طلب کن آنچه می خواهی، مهیا کردنش با من

 
بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من

 
چو خوردی روزی امروز، مارا شکر نعمت کن

غم فردا مخور، تامین فردا کردنش با من

 
به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان

بخوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من

 
اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت

تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من