اندکی تفکر...
چند روزیست به معنی توکل فکر میکنم به نتایجی هم رسیدم اما نمیدونم چقدر میشه روش حساب کرد ....
وقتی خدایی نکرده کارت به دستگاه قضایی و دادگاه میوفته و تو در ان دادگاه محکومی یا در مورد خلاف تو میخوان حکم بدن ازت میخوان که از خودت دفاع کنی یا حداقل حرفی بزنی که رد اتهام بشه ازت ....
اما یه وقتایی کار به جایی میرسه که با حرفای تو ازت رفع اتهام نمیشه اونجاست که مجبوری برای خودت یه وکیل بگیری...
در اینجا به وکیلت میگی : ببین وکیل عزیز از دست من دیگه کاری بر نمیاد میخوام بهت اعتماد کنم و تمام کارهارو بسپرم به خودت . و در اینجا وکیل میگه : موکل عزیز خیالت راحت باشه تو کاریت نباشه من کارتو درست میکنم ....
به نظر من کاری که ما در قبال این وکیل انجام دادیم یه نوعی توکل بود البته تشبیهی بیش نیست چون نمیشه معنی واقعی توکل رو با این مثال قیاس کرد ....
خب حالا بیاین معنی اصلی توکل را با هم با این مثال مقایسه کنیم...
معنی لغوی توکل: اعتماد،واگذاری کار به دیگری از این جهت که شخص خود را در انجام کار ناتوان و عاجز ببیند
توکل از وکل به معنی واگذار کردن است و در صورتی که با کلمه (علی) همراه شود به معنی اعتماد است
وکیل هم از وکالت برگرفته شده و وکالت به معنی تسلط بر امریه که به غیر شخص وکیل بر میگرده
وکیل از نام های خداونده و در حقیقت تنها خداست که در همه امور میتوان بر او تکیه کرد و تمامی کارهارو میتوان به او سپرد ....
نتیجه:
پس در نهایت معنی توکل یعنی اعتماد بی قید و شرط
نمیدونم این اندکی تفکر چقدر میتونه موثر باشه و به ما بفهمونه که اگه میگیم به خدا توکل کردیم یعنی دیگه نباید کاری به روند پیشرفت کار یا نتیجش داشته باشیم و باید به خدا اعتماد کنیم کاری که در بیشتر مواقع کمتر پیش میاد که انجامش بدیم....
امیدوارم بتونیم معنی توکل رو در خودمون نهادینه کنیم و در عملمون هم نشون بدیم که باورش کردیم ...
یاعلی